::(( خبرای بد .. خبر خوب ))::

سلام کنج خلوتم..جایی که هر اتفاقی بیفته اینجا میام و مینویسم تا هیچوقت یادم نره

کلی اتفاقات بعد از اخرین نوشته ام افتاده..

خیلی اتفاقایی که حتی باورشهم سخته.. تلخ و شیرین..اما بیشترش تلخ 

از بهمن سال پیش بعد از انتخابات مجلس ویروسی به اسم کرونا پخش شده..که مبدا اون چین هست..ولی حالا همه ی کشورارو درگیر خودش کرده..

خیلیا ازین مریضی هرروز دارن میمیرن .. کلی ترس و استرس به جون همه افتاده و ارامش از وجود همه رفته..

خیلیارو توی این سال از دست دادیم..

اولین نفر سلطنت خانوم رو که خرداد امسال فوت شد..از تیر ماه هم بابا بزرگم مریض شد کم کم بدنش افت کرد..25 مرداد روز خاکسپاریش بود..

یک هفته قبل از چهلم بابابزرگم بابای حامد فوت کرد ..خیلی ناگهانی و یهویی..هنوزم از گفتنش زبونم بند میاد..حیف از رفتنشون..

قبل از چهلم بابای حامد هم عموی همسر فوت کرد ... عمو حاجی علی ... این عمو بخاطر همین ویروس لعنتی فوت شد..

چند وقت پیش معصومه خانوم یکی از همسایه های قدیمی خونه ی پدری فوت کرد بخاطر ایست قلبی .. و حالا دیورز هم بابای سمیرا هعروس خاله فوت کرد..اینم بخاطر ایست قلبی ناگهانی .. چقدر خبر مرگ..چقد رخبر از دست دادن ادمارو شنیدیم این چند وقت که نزاشت لذت خوشی که برامون پیش اومده رو چند برابر بچشیم..

اونم اینکه خانوده ی پر از عشق ما داره سه نفره میشه.. برای گفتنش خیلی دیره..باید زودتر میومدم تک تک این دوران رو مینوشتم..اماامان از این روزای پر از غم و از دست دادن..

دختر قشن من دو ماه دیگه وارد زندگیمون میشه و عشقونو چندین برابر میکنه .. بیصبرانه منتظرم که تو بغلم بگیرمش و بوش کنم و ببوسمش.. 

دخترم نازم میدونم که وقتی بیایی همه ی این غم ها تموم میشه زندگیمونو پر از شادی میکنی...

خیلی دوست داریم قشنگ ترینم ..