::(( میگذره..... ))::

ساخت وبلاگ
و باز هم من اومدم بعد از سه ماه..

انگار کلا گیر کردم رو سه ماه..

توی این مدت اتفاق خاصی نیفتاد..فقط یادم نیست تو پست قبل نوشتم یا نه..که همسر جان توی شرکت کارش تغییر کرد و رفته جای بهتری..خداروشکر می کنم بخاطر این موضوع..

کاش خدا همیجور که هوامونو داره و داره بهمون کمک می کنه.. جور کنه بتونیم نزدیک کارش خونه بگیریم که این همه تو مسیر نباشه.. خسته نشه...

همه چی خووبه.. 

زندگی عالیه .. 

اما امان از تنبلی من .. همه ی این روزا داره به تنبلی و بیهودگی میگذره...

کاش درست شم..کاش ارادم انقدر قوی بشه که هیچی نتونه جلومو برای رسیدن به اهدفم بگیره..اما ..فعلا .. ضعیفم..خیلی ضعیف..

هر چقدتلاش میکنم..نمیشه... البته راستشو بگم..تلاشی که نمیکنم.. ینی به معنای واقعی اسمشو بشه گذاشت تلاش نیست..فقط تو فکرم میم این کارو میکنم..اما فردا باز همون روز تکراری و بیهوده..میگذره..نمیدونم چیکار کنم..

دیشب مثلا با خودم گفتم نه ..فردا حتما باید یکاری کنم..بح زود بیدار شم..به کارام برسم..کتاب بخونم..اونوقت باز نتونستم شب بخوابم..صبحم سر درد گرفتم.. کلا توی رخت خواب فکر کردن به کارهای فردا اشتباهه..من هربار همین کارو میکنم..و خوابم نمیبره و فرداش میخوابم تا ....

متاسفانه اردم خیلی ضعیفه..و اینو قبول دارم..

اینجا مینویسم که یادم بمونه اگه توی اینده همینجور ادامه پیدا کرد و به هیچجایی نرسیدم..تقصیر خودمه.. به بچه هامم تو اینده نشون میدم که راه منو انتخاب نکنن

 

::(( کمی حرف...))::...
ما را در سایت ::(( کمی حرف...)):: دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zende-shodam بازدید : 107 تاريخ : پنجشنبه 11 بهمن 1397 ساعت: 11:03