::(( مروری بر سه ماه اخیر ))::

ساخت وبلاگ
سه ماهه که از اخرین نوشتم میگذره.. 

بعد از اون نوشته خداروشکر هیچ تغییری توی رابطمون اتفاق یفتاد و ماهمچنان عاشق هم هستیم و همدیگرو خیلی دوست داریم..

مرداد ماه به مسافرت و عروسی ختر خاله جان گذشت و حالا شهریور نتظر اومدن ماه محرم هستیم..

هفته ی اول رداد رفتیم دهات همسر جان و یک هفته ای اونجا بودیم .. 

هفته ی بعدش که میشه 10 ام رفتیم واسه جهاز برون دختر خالم . 

 هفته ی بعدش یعنی تاریخ15 مرداد راهی مشهد شدیم.. 

با قطار رفتیم مشهد و تا جمعه یعنی 19 ام اونجا بودیم که ساعت 7 شب ره افتادیم به سمت خونه .. 

بعد از برگشتمون از مشهد مراسمات عروسی دختر خاله جان شروع شد.. 

تاریخ 25 مرداد عروسی دختر خاله بود که کلی بهمون خوش گذشت .. 

عید قربان هم رفتیم با خانواده ی همسر جان رفتیم فشم که یسری اتفاقات هم اونجا افتاد.. که شروعش با افتادن سوئیچ برادر شوهرم توی رودخونه بود که موقع برگشتمون دنبالش میگشتیم اخرم پیدا نشد .. ولی د کل خوش گذشت و روز خووبی بود ..

عید غدیر هم میلاد با دوستاش ( یونس و داریوش و بهرام و میلاد جان)  رفتن شمال ..چهارشنبه منو گذشتن خونمون و ازونجا رفتن.. من هم بعد از شام با مامان و خواهر کوچیکه رفتیم خونه ی دایی البته بابا برد گذاشت مارو برگشت..

ناهارو خونه ی دایی بودیم..شام رفتم خونه ی زینب خاله جوونم .. بعد از شام هم برگشتم خونمون..تو این فاصله خواهر بزرگه هم برای شام اومدن خونه ی خاله..

فرداش یعنی جمعه هم واسه ناهار رفتیم خونه یامینه خاله و شام هم موندگار شدیم.. 

خلاصه که منم یه تور گردشی گذاشتم واسه رفتن خونه ی خاله و دایی..

بعد از این همه گشتن الان دلم میخواد فقط بمونم خونمون و هیچجا نرم..انقد خستم 

خلاصه که این بود همه ی اتفاقات این مدت.. 

خداروشکر که همه چی خووبه...خووب میگذره .. 

 

::(( کمی حرف...))::...
ما را در سایت ::(( کمی حرف...)):: دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zende-shodam بازدید : 127 تاريخ : پنجشنبه 11 بهمن 1397 ساعت: 11:03